نماینده/وحید الهی: آقای رحمانیفضلی مدعی شده بود پول کثیف وارد انتخابات ایران شده است. براساس ادعای او «قاچاق» منشأ این پولهای کثیف بوده است. این ادعا حدود ۲ ماه در بوقهای تبلیغاتی داخلی و خارجی چاق شد اما در روزی که مجلس با تدارک یک جلسه علنی، همه مردم را دعوت کرد تا واقعیت پولهای کثیف را بدانند، ادعای پول کثیف موش زایید و آقای رحمانیفضلی که قرار بود با دست پر به مجلس بیاید، زبان به انتقاد از دوستان رسانهای خود گشود.
خب! حقیقتا این یک رسوایی برای وزیر کشور و دولت مستقر است. «دروغ» آن هم در این مقیاس موضوعی نیست که بهسادگی از کنار آن گذشت. البته از این موضوع تاسفانگیزتر، وجود موارد مشابه همین ادعای دروغ پول کثیف است که از آغاز به کار دولت یازدهم تاکنون مطرح شده است! و یک مختصات مشخص از ماهیت دولت را به جامعه ارائه کرده است. کمتر از ۲ سال از شروع به کار این دولت گذشته است. در این مدت به جز رسوایی پولهای کثیف، شاهد آبروریزیهای مشابه دیگر نیز بودهایم. جنجال بورسیهها نیز سرانجامی مشابه رسوایی پول کثیف داشت. فرجیدانا در روز استیضاح رسما اعتراف کرد ادعای ۳ هزار بورسیه غیرقانونی دروغ است! ادعای معصومه ابتکار مبنی بر سرطانزا بودن پارازیتها و نیز ادعای نشأت گرفتن آلودگی هوای تهران از بنزینهای تولید پتروشیمی، سال گذشته رسوا شد و همه متوجه شدند این ادعاهای معاون رئیسجمهور واقعیت ندارد. شدت این دروغ حتی صدای اعتراض وزیر بهداشت را هم درآورد.
در همه این موارد که دروغ بودن آنها اثبات شد، نه تنها بخشی از جامعه مورد تهمت و اهانت قرار گرفت بلکه مهمتر از آن، بخشی از جامعه را فریب دادند. پول کثیف همانند فتنه ۸۸ که با تهمت تقلب، جمهوریت نظام را مورد هجوم قرار داد، فرآیند انتخابات را در جمهوری اسلامی ناپاک جلوه داد! و در واقع منادیان این ادعا، تلاش میکردند بر پایه این دروغ القا کنند منتخبان این فرآیند ناپاک نیز مشروعیت ندارند و شایسته وکالت ملت نیستند! خب! کاملا مشخص است این یک ترفند انتخاباتی بود! ترفندی با محوریت یک دروغ و با هدف فریب مردم!
ماجرای بورسیهها نیز در واقع تلاشی بود برای متقلب نشان دادن رقیب! و مدعیان بورسیههای تقلبی بدون توجه به آنکه این ترفند آنها به حیثیت علمی بخش مهمی از جوانان نخبه کشور آسیب میزند، پروژه غوغاسازی خود را دنبال کردند! براساس افشاگریهای صورتگرفته، فرمان ادعای بورسیههای غیرقانونی از ساختمان وزارت علوم صادر شد اما در روز استیضاح، وزیر علوم رسما اعلام کرد بورسیههای غیرقانونی یک دروغ و ساخته و پرداخته دوستان رسانهای آنها بوده است!
پشتپرده آن ماجرا نیز مشخص بود. آنها به دنبال یک کودتای گسترده در وزارت علوم بودند و با توجه به اینکه در ۸ سال گذشته درهای محیطهای علمی برای افرادی غیرهمفکر با آنها گشوده شده بود، تلاش کردند با ادعای بورسیههای غیرقانونی، زمینه را برای اخراج نخبگان غیرهمسو از محیط دانشگاه فراهم و در دانشگاه را بر آنها مسدود کنند!
خب! برای این هدف نیز با تکیه بر یک دروغ و بزرگنمایی آن در رسانهها، در واقع عملیاتی برای فریب مردم انجام دادند که البته با ورود بهموقع مجلس، ملت ماهیت دانشگاهیان جریان اصلاحات را شناخت.
ماجرای دروغ سرطانزا بودن پارازیتها هم که پیش از این رسوا شده بود. هدف دیده شدن بیبیسی، صدای آمریکا و... بود! به هر حال هر عاملی که مانع این رؤیت میشد باید مورد هجمه قرار میگرفت! برای اولینبار در تاریخ علوم پزشکی و الکترونیک، خانم ابتکار سرطانزا بودن پارازیت را کشف کرد(!) معاون رئیسجمهور سال گذشته و در روزهایی که حتی وزیر بهداشت نیز نسبت به این ادعا معترض شده بود، ترجیح داد سکوت کند و بنیانهای این یافته علمی بزرگ خود را به اشتراک نگذارد!
سرطانزا بودن بنزین پتروشیمیها هم محصول اکتشاف همین خانم بود! بنزینی که اساساً در تهران توزیع نشد اما براساس ادعاهای اینها، منشأ آلودگی هوای تهران بود! این رسوایی و آبروریزی هم که پیشتر در رسانههای منتقد، جزئیات آن منتشر شد، یک رسوایی برای معاون رئیسجمهور بود! در این موضوع هم برای رسیدن به یک هدف سیاسی، دروغی مطرح و جامعه فریب داده شد! و امنیت روانی جامعه نیز آسیب دید و متاسفانه عدم صداقت مدعیان دولتی نیز آشکار شد! این رفتار و عدم صداقت در موارد مهم دیگری نیز نمودار شده است. در ماجرای حذف یارانهها نیز مردم شاهد روایت صادقانه دولتیها نیستند! و دچار نگرانی شدهاند! درست فردای روزی که سخنگوی دولت خبر آغاز حذف یارانهها را تکذیب کرد، وزیر رفاه در دیدار آیتالله العظمی مکارمشیرازی رسما اعتراف کرد دولت یارانه بخشی از مردم را حذف کرده است. ربیعی گفت روحانی به او دستور داده است بیسروصدا حذف یارانهها را کلید بزند! این عدم صداقت زمانی که با ادبیات دون شأن و بیتوجهی به مختصات فرهنگی جامعه همراه میشود، خطرناک جلوه میکند! به عنوان مثال وقتی وزیر راه و شهرسازی با سیاستهای خود متقاضیانی که بخش عمدهای از دارایی خود را برای تهیه سرپناه به دولت دادهاند، در بلاتکلیفی قرار میدهد و بدتر از آن، مسکن مهر را یک طرح مزخرف میداند، در واقع عدم شناخت خود از جامعه و تبعات این قبیل رفتارهای متبخترانه را نشان میدهد.
بیگانگی از مردم البته در موارد زیاد دیگری در حوزه رفتار و ادبیات دولتیها مشاهده میشود. ماجرای مذاکرات هستهای خود کلکسیونی از این قبیل موارد است. شاهبیت رفتار تیم مذاکرهکننده در به اشتراک گذاشتن جزئیات مذاکرات با جامعه، عدم اعتماد به مردم است! امتناع از انتشار فکتشیت مذاکرات لوزان، بارزترین و ملموسترین گزاره برای نشان دادن این واقعیت تلخ است.
عدم صداقت، بیاعتمادی نسبت به مردم، سیاستبازی مفرط و تکیه بر غوغاسالاری، اینها برای دولت هزینهساز خواهد بود! شاید آن زمان که مردم به درخواست انصراف از یارانه «نه» ۹۷ درصدی گفتند، دولتیها باید متوجه این نقیصه بزرگ، یعنی عدم شناخت مردم و اعتماد به جامعه میشدند اما متاسفانه تداوم برخی روشها نشان میدهد شخص رئیسجمهور باید مصالح کلان دولتی و حاکمیتی را در راس اولویتها قرار داده و در نحوه مواجهه کابینه خود با مردم، تجدیدنظر جدی کند! چراکه این قبیل رفتارها تبعات و هزینههای ویرانگری بر گرده دولت بار خواهد کرد. شاید آنها حق نداشته باشند مردم را سرزنش کنند اگر فردا روز و در موعد اعلام توافق هستهای، نسبت به روایت دولت از توافق، رفتاری خلاف انتظار دولتیها از خود نشان دهند!
نظر شما